گزارش شفقنا از همایش «روز جهانی آینده»: محقق داماد: اولین وظیفه مملکت دار مصالح ملی است/ داوری اردکانی: آینده نگری بدون کاربرد وهم خالص است

شفقنا- همایش «روز جهانی آینده» با محوریت علم، انتظام ملی و آینده دانش برای سرزمین؛ امروز با سخنرانی اساتید و کارشناسان برجسته ای برگزار شد.
آیت الله محقق داماد: نبودن دینی که قرار است با جهل باشد، بهتر از بودنش است/ اگر دولتی بد برنامه بریزد کشورش را ویران می کند
آیت الله محقق داماد تدبیر و تقدیر را لازمه مدیریت جامعه دانست و گفت: بد برنامه ریزی کردن عامل ویران شدن دولتها است. اولین وظیفه دولت برنامه ریزی برای آینده و وظیفه اصلی او برنامه ریزی برای معیشت مردم است.
به گزارش شفقنا آیت الله محقق داماد در همایش «روز جهانی آینده» در سخنانی با عنوان «تدبیر و تقدیر» تصریح کرد: تدبیر یا تقدیر دو عنوانی است که در ادبیات اسلامی در رابطه با کشورداری برای دولتمردان الزامی دانسته شده است. جالب این است که هر دو امر محور اصلی آینده نگری را تشکیل می دهد.
وی درباره تدبیر گفت: تدبیر یعنی آن سوی زمان حال را نگریستن و می تواند متصف به صفت حسن و یا زشتی گردد و لذا حسن تدبیر و یا سوء تدبیر گفته میشود. حسن تدبیر یعنی خوب برنامه ریزی کردن و سوء تدبیر یعنی بدبرنامه ریزی کردن.
این پژوهشگر دینی ادامه داد: روایتی از حضرت امیر علیه السلام وجود دارد که میفرماید آفةُ المَعاشِ سُوءُ التّدبيرِ. معیشت به معنای زندگانی است. آفت زندگانی سوء تدبیر است. بد برنامه ریزی کردن عامل ویران شدن دولتها است. اولین وظیفه دولت برنامه ریزی برای آینده و برنامه ریزی برای معیشت مردم است و اگر دولتی بد برنامه بریزد کشورش را ویران می کند.
اگر سوء تدبیر نباشد نگران فقر نباشید
آیت الله محقق داماد گفت: امروزه حجاج از مسجد الغزاله بازدید می کنند. این بیابان مرکز شکار آهو بوده است. مردم آن سرزمین مسجدی ساخته بودند. این مسجد مانند مسجد ضرار نبود. یکی از مساجدی که توسط غیر نبی ساخته شده بود مسجد ضرار بود و خدا دستور ویران شدن آن را داد. مساجد ضرار ساخته شده بود که مسجد مدینه خلوت شود. اما مساجدی که از روی اخلاص ساخته می شود توسط پیامبر تایید می شد. افتتاح مسجدالغزاله با بیماری منجر به فوت پیامبر همراه شد. حضرت بیمار بودند و حال جسمانی خوبی نداشتند و خواستند افتتاحیه برای بعد از بهبودی باشد. سرانجام با اقامه نماز مسجد را افتتاح کردند. معلوم است که پیامبر می داند چند روز دیگر بیشتر زنده نیست. لذا مهمترین مطالبی را که مدنظر داشتند بیان داشتند. او آینده را می بیند و سخن می گوید. در آن شرایط حضرت فرمودند: اِنّی لا اَخافُ عَلی اُمَّتِیَ الْفَقْرَ وَ لكِنْ اَخافُ عَلَیْهِمْ سوءَ التَّدْبیرِ. اگر سوء تدبیر باشد یقینا فقر است و اگر سوء تدبیر نباشد نگران فقر نباشید. قدرت موظف به حسن تدبیر است.
وی افزود: از بیان پیامبر لزوم برنامه ریزی استفاده می شود و برنامه هم باید برنامه خوب باشد. اگر این دو امر رعایت نشود ملتی فقیر و نیازمند و دست درازکن جلو دیگران خواهیم داشت. ملتی خواهیم داشت که فرزندانشان از فقر و نبود دارو خواهند مرد. همه این مصیبتها محصول سوء تدبیر است.
بهترین علوم بدون الهیات صحیح فدا میشوند
آیت الله محقق داماد درباره تقدیر گفت: کلمه تقدیر از قدر و به معنای اندازه گیری کردن است. این کلمه را می توان مهندسی کردن ترجمه کرد. تقدیر در روایات ما برای ملتها و دولتها و قدرتهای مدیر ملتها مورد تاکید است.
وی ادامه داد: در حدیثی که مرحوم کلینی در اصول کافی آورده، آمده است «الكمال كل الكمال التفقه في الدين و الصبر على النائبة و تقدير المعیشه»؛ دینی که قرار است با جهل باشد، نبودنش بهتر از بودنش است. تفقه یعنی دین را صحیح یاد گرفتن. تفقه در دین دینداری آگاهانه است.
این پژوهشگر دینی تصریح کرد: در میان علوم مختلفی که در ایران وجود دارد، مهمترین علم این است که مردم الهیات را آگاهانه داشته باشند و دین آگاهانه را بیاموزند. بهترین علوم بدون الهیات صحیح سرمایه های زیادی را به باد می دهد. اقتصاد، مهندسی ، فیزیک و علوم پایه همه به نام دین و در سایه کج اندیشی دینی فدا می شوند.
کشوری که دانش افزایش ثروت ندارد بدبخت است
آیت الله محقق داماد ادامه داد: دومین مورد را حضرت به آن اشاره می کند بردباری داشتن است. و سوم تقدیر معیشت است. باید دید کشور چقدر درآمد دارد و چگونه باید آن را افزایش داد. کشوری که دانش افزایش ثروت ندارد بدبخت است. تقدیر اندازه گیری برای آینده است. این ثروت کجا باید هزینه شود؟ تقدیر معیشت اندازه گیری برای زندگی است. اندازه گیری ثروت و هزینه مورد تاکید است.
وی افزود: حافظ شیرازی سه مطلب را برای دوام دولت پیشنهاد کرده است و می گوید باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش/ بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش/ ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال/ مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش/ رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار/کار ملک است آن که تدبیر و تأمل بایدش.
آیت الله محقق داماد ادامه داد: حافظ مصلحت اندیشی و تدبیر و تامل را لازم می داند. مصلحت اندیشی یعنی منافع ملی. ما باید به مصلحت ملی اندیشیدن را به توده جامعه آموزش دهیم. باید برای این آموزش بسیج شد. در مملکت داری، اولین وظیفه مملکت دار مصالح ملی است. مصالح ملی مشخص می کند که به کجا تماس بگیرد و به که تبریک بگوید. مصالح ملی در راس امور برای آینده نگری است.
دکتر رضا داوری اردکانی: رونویسی از کلیاتی که درباره آینده نگری و برنامه ریزی گفته شده است دردی را درمان نمی کند
دکتر رضا داوری اردکانی معتقد است : پدید آمدن آینده نگری در زمان کنونی کمال آدمی و علم نیست زیرا آینده نگری در جهان کنونی یک نیاز است و درد اینست که نیازمندان راه آن را به آسانی نمی شناسند و نمی توانند آن را بپیمایند زیرا آینده نگری صرف علم و اطلاعات نیست بلکه جمع علم و عمل آدمی برای داشتن و حفظ کردن فرداست.
این فیلسوف و متفکر ایرانی تاکید می کند : وقتی مجریان و متصدیان طرحها به اندرزها و تذکرها و پیش بینی های دانشمندان وقعی نمی گذارند آینده نگری چه جایی میتواند داشته باشد.
به گزارش خبرنگار شفقنا متن کامل سخنان دکتر رضا داوری اردکانی با عنوان«آینده نگری و توسعه» که درهمایش روزجهانی آینده – علم ،انتظام ملی و آینده – دانش برای سرزمین را در ادامه می خوانید:
همه نشانه ها حکایت از آن دارند که آینده نگری روز به روز دشوارتر میشود. اگر در جایی آینده نگری وجود داشته و برنامه ها طبق پیش بینی اجرا شده و به نتیجه رسیده است باید بپذیریم که در آنجا هنوز نشانی از خرد عملی وجود دارد و به مدد انست که توانسته اند برنامه و نحوه اجرای آن را از جوانب مختلف در نظر آورده و آن را تدوین و اجرا کنند اما وقتی در جایی آینده نگری وجود ندارد باید تحقیق شود که آیا در آنجا نیازی به آن وجود ندارد یا نیاز هست اما نیاز را درک نمیکنند و شرایط و امکانهای عمل را تشخیص نمیدهند و توانایی عمل کردن ندارند. این وضع روحی و عملی بیشتر به کشورهای همچنان توسعه نیافته تعلق دارد. این کشورها برای اینکه از وضعی که دارند خارج شوند محتاج به اراده بیرون آمدن از آن وضعند اما این اراده را از کجا بیاورند و نمیدانیم وقتی از آن اراده محرومند چرا به جای اینکه در فکر اراده به عمل باشند درباره آینده و آینده نگری حرف میزنند. البته اگر میگفتند حرفی نداریم بزنیم و به ضعف و ناتوانیهای خود واقف بودند. شاید نشانه آن بود که قدم در راه آینده نگری گذاشته یا در آستانه ورود به آن قرار دارند ولی وقتی از برنامه ریزی و آینده نگری خبری نیست، سخن گفتن از سنجش و ارزیابی آینده نگری و روشهای آن و برگزاری مراسم برای آن صرفاً میتواند درس تذکر باشد. در حدود شصت سال پیش یکی از دوستانم که با مطبوعات همکاری داشت، گفت به مناسبت چهارده مرداد (روز مشروطیت) چیزی بنویسم. من هم یادداشتی نوشتم و عنوانش را گذاشتم «جشن ولادت طفلی که مرده به دنیا آمد» روزنامه ای در تبریز آن را تحت عنوان «جشن ولادت مردگان» چاپ کرد و توقیف شد. مرادم از این طفل مشروطیت بود (البته اکنون نظرم درباره مشروطیت اندکی تغییر کرده است) در یادداشت مزبور نوشته بودم مشروطیتی که دیگر نیست روز خاص و جشن و مراسم نمیخواهد به جای جشن بیاییم اگر میتوانیم مشروطه را احیا کنیم. اکنون هم میگویم آینده نگری یک مطلب بحثی و نظری نیست هیچ علمی را اکنون نظری و بحثی صرف نمیتوان دانست اما بعضی علوم آشکارا علم عملند و از عمل جدا نمیشوند و اگر با عمل نباشند وجودشان هم وجهی ندارد. درست است که آینده نگری صورتی از پژوهش است و روشها و قواعد و ضوابط دارد اما این روشها و قواعد و ضوابط مثل قواعد ریاضی و فیزیک نیست که آن را به دانشجویان ریاضی و فیزیک می آموزند. فیزیک و ریاضی را میتوان با صرفنظر از کاربردشان آموخت چنانکه در مدرسه و دانشگاه هم آنها را برای به کار بردن نمی آموزند اما آینده نگری بدون کاربرد وهم خالص است و مثل این ماند که نانوا با مفاهیم آرد و آب و خمیر و آتش و تنور، نان بپزد و بخواهد به مردم بفروشد. یکی از مشکلات فرهنگ ما تلقی خوشبینانه ای است که از آموزش محض داریم و میپنداریم که هرچه در مدرسه بیاموزیم در جان دانش آموز می نشیند و او به آموزشها عمل میکند چنانکه فی المثل اگر درس کنترل جمعیت بدهند یا ندهند جمعیت کم یا زیاد میشود و اگر به دانشجویان درس کارآفرینی بدهند آنها میروند و کارآفرینی میکنند و تدریس معارف اسلامی در مدارس همه را دیندار و دیندارتر می کند و… درس های مدرسه باید با هم تناسبی داشته باشند و در وقت و جای مناسب و به اندازه تدریس شوند. درس مدرسه وقتی مؤثر است که معلم و دانش آموز به آن اقبال کنند و اقبال هم در صورتی به وجود می آید و دوام می یابد که درس و مدرسه و علم جزئی از زندگی باشد و در کار و زندگی وارد شود و در نظام کلی کشور مورد استفاده قرار گیرد. اگر آینده نگری نیست نه از آن روست که برنامه نویسان قواعد آن را نمی دانند و باید قواعد و روش را یاد بگیرند و اگر یاد بگیرند مشکل رفع می شود . برای اینکه آینده نگری و برنامه ریزی میسر شود اول باید در راه آینده نگری و آینده سازی وارد شد تا نیاز به این آموزش پدید آید. به عبارت دیگر باید به آینده رو کرد و قدم در راه آن گذاشت آنگاه است که به ره آموزی نیاز پیدا میشود. ولی وقتی مجریان و متصدیان طرحها به اندرزها و تذکرها و پیش بینی های دانشمندان وقعی نمی گذارند آینده نگری چه جایی میتواند داشته باشد. درس آینده نگری عین آینده نگری و عمل ساختن آینده است. وقتی از آینده نگری میگوییم باید بدانیم با آینده چه سر و کار داریم و از آینده چه درمی یابیم همه مشکل در فهم آینده نهفته است. آینده در نظر ما معمولاً روزها و سالهایی است که بعد از اکنون و امروز می آیند. این تصور یا توهم نادرست نیست اما آیا این روزها تهی هستند و ما به دلخواه خود هرچه بخواهیم در آنها می ریزیم به عبارت دیگر آیا فکر می کنیم که امروز چه چیزها نداریم که باید داشته باشیم و آنها را برای ریختن در ظرف توهم فردا فهرست می کنیم تا آنها را بسازیم و بوجود آوریم ولی آینده ظرف نیست آینده اصلاً وجود ندارد و آنچه در فهم ما آینده نام دارد ناشی از صرف استعداد آینده داشتن و تعلق آدمی به زمان است.
آدمی موجودی زمانی است او فردای مرگ را پیش رو دارد و میتواند به پس فردای نجات بیندیشد و به همین جهت همیشه چشم انداز داشته یا در طلب چشم انداز بوده است در جهان قدیم به چشم اندازها با فهم و درک و عقل مشترک و برنامه ریزی نمی رسیدند و گرچه زندگی مردم مسیری به سوی چشم انداز بود در بهترین صورت تنها کاری که مردمان می توانستند بکنند این بود که خود را مهیای آینده نجات کنند چشم انداز جهانهای قدیم با اصول و مبادی آن جهانها تناسب داشت اما مردمان نه زمان رسیدن به مقصد را می دانستند و نه می توانستند در پدید آمدن و وقوع آن دخالتی داشته باشند. در جهان جدید و از آغاز قرن هجدهم در اروپا چشم اندازی از آینده پدیدار شد که آدمی با کوشش خود می بایست آن را بسازد و این ساختن، مسیر و راه پیشرفت و رسیدن به قدرت آدمی بود این چشم انداز با شأنی که آدمی برای خود قائل شده بود تناسب داشت و ساز و کار رسیدن به آن را نیز خود میبایست فراهم کند. شرط لازم تحقق این امر برخورداری از فهم خاص و اراده به علم و عمل بود و این اراده در وجود بشر از دوران رنسانس پدید آمد. در تاریخ فلسفه ها می خوانیم که تا دوره جدید در فلسفه و ادب اراده مطرح نبود و از این زمان بود که اراده چندان اهمیت یافت که بشر را با اراده تعریف کردند این سخن درست است اما درستتر آنست که گفته شود در دوره جدید بشری پدید آمد که اراده تغییر جهان داشت و نه فقط تکلیف رسیدن به چشم انداز آینده با این اراده معین می شد بلکه چشم انداز، همان تحقق اراده به قدرت بود گویی راه و مقصد یکی شده است.
در جهان قدیم مردم پذیرفته بودند که در پایان زمان به چشم انداز می رسند بی اینکه بدانند زمان کی پایان می یابد. آنها منتظر روز موعود بودند چنانکه معتقدان به بسیاری از ادیان به ظهور منجی آخرالزمان اعتقاد دارند و انتظارش را میکشند. در تاریخ جدید هم چشم انداز در پایان تاریخ قرار داشت با این تفاوت که چشم انداز را آدمی خود دریافته و پیش رو نهاده بود و می پنداشت که با کوشش خود در راه پیشرفت به کمال همه دانی و همه توانی خواهد رسید. واقعه عظیم و عجیبی که طی چهارصد سال در جهان رخ داد. تغییر نگاه مردمان به عالم و آدم و مبداء آنها و دگرگون شدن وضع زندگی و رفتار و گفتار و ورود همه جهان در راه تجدد و پیروی از رسوم آن در عین حفظ بعضی اختلافهای فرهنگی قومی و منطقه ای بود ولی کاروان تجدد به مقصدی که می خواست یا متفکران و اهل نظر به آن فکر می کردند نرسید و افق آینده به تدریج تیره شد تا اینکه در قرن بیستم در نسبت با چشم انداز، دو واقعه ناهمساز روی داد یکی برداشتن بزرگترین قدمها در سیر به سوی چشم انداز و دیگر کم رنگ شدن و پوشیده شدن آن. چشم انداز که محو شد آینده نگری پدید آمد. اکنون تجدد دیگر چشم انداز ندارد و بجای چشم انداز برنامه ریزی و آینده نگری را پیش آورده است تا نبود چشم انداز با آن تدارک شود.
معمولاً گمان میکنند که پدید آمدن طرح یا فکرت آینده نگری وجهی از تکامل و مرحله ای از کمال علم و درک و عمل بشر است گویی آدمی در مسیر پیشرفت به جایی رسیده است که با آینده نگری زمان را به تسخیر خود درمی آورد توجیه قضیه هم اینست یا میتواند این باشد که قرن نوزدهمی ها آینده نگری نداشتند و ما اکنون آن را داریم درست است که قرن نوزدهمی ها آینده نگری نداشتند اما به آن نیازمند هم نبودند. اگر مردم در زمانی چیزی ندارند و به آن نیازمند هم نیستند این نداشتن نقص نیست و اگر فردا نیاز پیدا کردند و در پی آن رفتند و به آن رسیدند نقصی را که در زندگیشان بر اثر نیاز پدید آمده بود رفع کرده اند نه اینکه ضرورتاً به کمال رسیده باشند و بدا به حال مردمی که نیاز پیدا کرده باشند و از عهده برآوردن نیاز خود برنیایند. پدید آمدن آینده نگری در زمان کنونی کمال آدمی و علم نیست زیرا آینده نگری در جهان کنونی یک نیاز است و درد اینست که نیازمندان راه آن را به آسانی نمیشناسند و نمیتوانند آن را بپیمایند زیرا آینده نگری صرف علم و اطلاعات نیست بلکه جمع علم و عمل آدمی برای داشتن و حفظ کردن فرداست. آینده نگری کمال بشر و علم او نیست بلکه تدارک یک نقص بزرگ است و به همین جهت آن را یک امر ساده و چیزی در عرض پدید آمدن یک رشته مطالعاتی و علمی نباید گرفت. آینده نگری جای چشم انداز محو شده اروپا را گرفته است اگر بگویند پس چرا آینده نگری بیشتر در کشورهای توسعه نیافته و در حال توسعه مطرح است باید گفت که اروپا و امریکا در راه پیشرفت به برنامه ریزی نیاز نداشتند و خرد کارساز و کار افزای آنها با قدرت تکنیک یگانه شده بود. از آینده این قدرت در اینجا چیزی نمیتوان گفت مسئله اینست که کشورهای توسعه نیافته که همت و نیروی توسعه و خرد راهبر آن را نداشته اند ناگزیر می بایست و می باید به مدد آینده نگری و برنامه ریزی، راه توسعه را بپیمایند اکنون امریکا و اروپای توسعه یافته را قدرت تکنیک راه میبرد و این تکنیک کم و بیش در راهبرد امور، تدبیر و سیاست را نیز در خدمت خود درآورده است. امریکا و اروپا دیگر چشم انداز ندارند و به راهی میروند که تکنولوژی پیشرو آنست. جهان توسعه نیافته نیز که بیشتر نظر به وضع جهان توسعه یافته دارد جان و دل در سودای تکنیک دارد و می خواهد راهی را که آن جهان رفته است بپیماید و به داشته های آن جهان دست یابد اینست که به آینده نگری احساس نیاز میکند. در حقیقت این آینده نگری بیشتر گرده برداری از مسیرهایی است که اروپای غربی و امریکای شمالی آن را طی کرده و به پیشرفت علمی تکنیکی رسیده اند. پس آینده نگری طرحی برای تدارک و جبران یک نارسایی یا نقص است. اروپا و امریکا تیره شدن افق آینده را با این وهم توجیه میکنند که گویی هنوز در راه پیشرفتند و پیشرفتهای عظیم و حیرت آور تکنیکی و تسخیر و تصرف جان و تن و روز و شب مردمان را پیروزی بزرگ میدانند. اروپا و امریکا غم ناپدید شدن چشم انداز را با مصروف کردن همه حواس و علم خود به تکنولوژی تدارک می کنند. اما دنیای توسعه نیافته که در پی کشورهای توسعه یافته می رفته یا می خواسته است برود و گاهی از رفتن میمانده است هنوز راه طولانی برای رسیدن به توسعه دارد و این در راه ماندگی را اگر بخواهد و بتواند باید با برنامه ریزی تدارک کند و منزلهایش را به مدد آن بپیماید. در حقیقت جهان در حال توسعه به این برنامه ریزی برای رسیدن به منازل و مراحل شبیه به گذشته جهان توسعه یافته نیاز دارد. شاید کسانی هم بگویند که برنامه ریزی توسعه باید با توجه به اقتضاهای فرهنگی و تاریخی هر کشوری تدوین شود و کاش میتوانستند به این باید، گوش بدهند ولی این توانایی به ندرت وجود دارد. اصول و کلیات مطالب و روشهای آینده نگری را غربیان تدوین کردهاند و هر کشوری اگر عزم توسعه داشته باشد آن اصول و قواعد را به اندازهای که میتواند در شرایط خاصی که دارد به کار میبرد. به عبارت دیگر آینده نگری چیزی نیست که دانشمندان نیستند و درباره آن بحث و چون و چرا کنند و راههای درست آن را از نادرست تشخیص دهند. آینده نگرها باید با فلسفه و علوم انسانی و اجتماعی و مخصوصاً با تاریخ و اوضاع و امکانهای کشوری که در پی طراحی و ساختن آینده آنند آشنا باشند اما این بدان معنی نیست که آینده نگری علم بحثی و نظری است. آینده نگری در بهترین صورت پیش گرفتن راه فردا و قدم برداشتن در آن راه با آگاهی از امکانها و تواناییهاست. به این جهت علم آینده نگری در هر کشوری خاص آن کشور است و رونویسی از کلیاتی که درباره آینده نگری و برنامه ریزی گفته شده است دردی را درمان نمی کند. این علم سه جزء دارد: جزء اول کلیات و اصول و قواعد است این اصول و قواعد با نظر کلی به سیر تجدد و رسیدن بعضی کشورها به توسعه تدوین شده است. این علم باید باشد اما برای پیمودن راه توسعه به استمداد از آن اکتفا نمیتوان کرد و همین که آن را در دانشگاهها بیاموزند و دانشمندان درباره آن بحث کنند کار تمام نمیشود.
جزء دوم این علم اطلاع از شرایط و امکانهای مادی و انسانی و شناخت اولویتها و ترتیب کارها در هر کشور است. این علم و اطلاع که با همکاری دانشمندان و کارگزاران راه توسعه حاصل میشود میتواند نه برای همه بلکه برای کارگزارانی که درد توسعه نیافتگی را به جان آزموده اند راهنما باشد.
و بالاخره جزء سوم اراده و عزم کشور و تصمیم حکومت و توانایی برای ورود و سیر در راه توسعه است این عزم و اراده و تصمیم و توانایی اگر نباشد اجزاء دیگر مهمل میماند و به کار نمی آید. تاریخ توسعه نیافتگی پر از ماجراهایی است که کارش بر اثر گوش نکردن حکومتها به سخن و پیشبینی دانشمندان به مصیبت کشیده است. براساس این مقدمات آینده نگری را باید نقشه راه بدانیم نقشه راه برای رهروان است. همه مردم جهان میتوانند یک مقصد داشته باشند و همه به سوی آن مقصد بروند اما راه و نقشه راهشان از آن جهت ممتاز است که مبادی متفاوت است و کشورها از جایی که در آنجا توقف دارند باید سفر را آغاز کنند و چه بسا که راهشان پر از دشواری باشد. روندگان راه به سوی مقصد توسعه بنیه و قوه مشابه و مساوی ندارند اگر روندگان عزم و همت توسعه دارند راه را بیوقفه طی میکنند اما اگر عزم و اراده رفتن نداشته باشند در هر فرصتی با بهانه ای کنار راه می نشینند و وقت را بیهوده می گذرانند. برنامه ریزی علم طرح یک مطلب نظری نیست حتی آن را دانستن برای توانستن نباید دانست بلکه توانستنی است که با دانایی صورت میگیرد و دانستنی است که در عمل اعتبار پیدا میکند.
آموزش شرایط و روشها و قواعد برنامه ریزی لازم و بسیار مهم است اما به صرف آموزش این علوم چنانکه آزمایشها نشان داده است نه گفتارها و کردارها خردمندانه میشود و نه برنامهای تدوین و اجرا میشود. علم را کسی به درستی میآموزد که مسئله و پرسش داشته باشد البته میتوان مطالب کتابها را آموخت اما مهم اینست که مردمان وقتی مسئله ای دارند به کتابها رجوع کنند و در این صورت است که آن را درست در جایی که باید باشد درمی یابند و در جای خود به کار میبرند. کتابهایی که درس عملند برای اهل عمل نوشته شدهاند اما عمل وقت و جای معین دارد عمل را با حرفه اشتباه نباید کرد حرفه را با مهارت آموزی می آموزند اما عمل برای آینده، موقوف به اتخاذ تصمیم به مدد درک و دریافت نیازها و امکانها و تواناییهاست این عمل را در هر جا و به هر کس نمی توان آموخت چنانکه گفته شد آینده نگری یک حرفه مثل نجاری و خیاطی نیست و درس آن را اهل سیاست و دانشمندان اقتصاد و جامعه شناسی و تاریخ و فلسفه و سیاست و… فرا میگیرند و مطالب آن حتی میتواند بخشی از اطلاعات عمومی اهل فضل باشد اما آینده نگری و برنامه ریزی آینده از عهده کسی برمی آید که زمین اکنون زیر پای خود را، بشناسد این کار با صرف دانستن و آموختن تمام نمیشود. علم آینده نگری علم از اکنون چه می دانم و چه می توانم بکنم و چه نمی توانم و چه باید کرد است اما آنچه را که می آموزند و می توان آموخت کلیاتی از بخش اول علم آینده نگری است که قبلاً به آن اشاره کردیم به این ترتیب اگر هر سه بخش را مساوی بدانیم کمتر از یک ششم دانش و توانایی آینده نگری آموختنی است و این یک ششم هم در جایی که شرایط و اجزاء دوم و سوم فراهم نباشد سود ندارد. برگزاری روز آینده نگری لازم است اما باید برای تذکر باشد تذکر به اینکه در کار آینده نگری تاکنون چه کرده ایم و اگر کاری نکرده ایم مانع چه بوده و چه اقدامی برای رفع آن شده است و اکنون چه می توان و باید کرد. در این صورت روز آینده نگری جشن آینده نگری میتواند باشد اما اگر در روز آینده نگری به ایراد سخنرانی در فضائل و مناقب آینده نگری یا به ذکر روشها و قواعد کلی آن اکتفا میشود از آن سودی عاید نمیشود زیرا کلیات بحث آینده نگری را نه عموم مردم بلکه دست اندرکاران برنامه ریزی باید بدانند البته در کلاس درس به دانشجویان میتوان آموخت. آینده نگری در همه جا با توسعه ارتباط دارد کشورها بر حسب اینکه چه نظری به آینده داشته اند راه توسعه را می پیمایند یعنی آینده بینی و آینده نگری هر کشور را باید در تاریخ توسعه اش دید اگر اعتراض شود که اروپای غربی و امریکای شمالی چگونه بدون برنامه و آینده نگری به توسعه رسیده اند پاسخ اینست که آنها در زمانی راه پیشرفت را پیمودند که جهان جدید هنوز چشم انداز قرن هجدهم را در برابر خود و امید رسیدن به جهان صلح و صلاح و امنیت و آسایش را در دل یا در خیال داشت. زمان برنامه ریزی و زمان آینده نگری بر خلاف آنچه غالباً می انگارند زمان آزادی و امید نیست زمان پیشگیری و اضطرار و رهایی از خطر نابودی است و مگر نه اینکه آینده نگری و برنامه ریزی از ابتدا به جهان توسعه نیافته تعلق داشته است. اگر اکنون در جهان توسعه یافته هم از وضع سی سال و پنجاه سال آینده میگویند آینده نگری آنها برنامه توسعه نیست بلکه بیشتر ناظر به آینده تکنولوژی و نحوه بسط قدرت آنست این آینده نگری که آیندهنگری تکنولوژی است به دنیای توسعه یافته تعلق دارد زیرا تکنولوژی متعلق به آن جهانست. آینده نگری کشورهای توسعهنیافته آینده نگری برای ورود به نظم تکنیکی و سازمانی جهان جدید است و در آغاز آن باید دید که برای رهایی از آشفتگی سازمانی و اقتصادی اجتماعی کنونی چه میتوان کرد و با توجه به امکانهای موجود چه طرحی را میتوان تدوین و اجرا کرد که میان کارها و سازمانها نظم و هماهنگی پدید آید. این امر لوازم علمی و فرهنگی و سیاسی خاص دارد که از جمله مهمترین آنها دقت و تعلق خاطر دانشمندان آیندهنگر و اعتماد حکومتها و دولتها به علم و نظر تحقیقی دانشمندان است.
رضا مکنون: بدون آینده نگری کشورداری به سامان نمی رسد
«رضا مکنون» رئیس شاخه مهندسی عمران فرهنگستان گفت: باید برای سرزمین ایران آینده نگری کرد و بدون آینده نگری کشورداری به سامان نمی رسد. باید مشخص کرد که کجا هستیم و باید چه کنیم. باید بدانیم در چه سرزمینی هستیم و در این سرزمین چه اقوامی زندگی می کنند و چگونه باید بر این سرزمین مدیریت کرد.
به گزارش خبرنگارشفقنا، عضو شورای حفاظت از محیط زیست در همایش روز جهانی آینده تصریح کرد: ایران ۶۵ میلیون سال قبل شکل گرفت و از کف اقیانوس بالا آمد. اگر چهار و نیم میلیون سال پیدایش زمین را ساعت ۱۲ شب بدانیم، یک و نیم دقیقه قبل انسان به وجود آمده است. در همه این مدت زمین خودش خودش را شکل داده است. حیات ساعت ۴ صبح شروع شده و پستانداران ۲۰ دقیقه قبل از پیدایش انسان شکل گرفته اند. انسان از وقتی وارد شد دخالت در طبیعت شکل گرفت. عالم شکل گرفته بود و حتی ویروس نیز قبل از انسان بوده است و ساعت ۲ بعد از ظهر ویروسها بودهاند.
وی افزود: از عمق زمین، جزء زمین شناخته میشود که گسلها در آن قرار دارد و در طراحیها باید مراقب آن باشیم. لایه بعدی لایه بین سطح زمین و زیر زمین است که نفت و گاز و معادن در این لایه وسط قرار داد و سپس به لایه روی زمین میرسیم که جنگل و کوه و غیره در آن قرار دارد. ما سرزمینی هستیم که از منهای بیست و شش متر نسبت به سطح دریای خزر و پنج هزار متر نسبت به قله دماوند اختلاف سطح داریم و این اختلاف در بین همه کشورهای همسایه منحصر به فرد است. از نظر آب و هوایی هم آب و هوای خشک داریم و از نظر اقلیم هم تابع اطراف هستیم.
فکر کردیم که آب برای آبیاری است
مکنون گفت: در بررسی زیر زمین پی می بریم که تمام ایران روی گسل است.در دوره سوم زمین شناسی هستیم و بخواهیم و نخواهیم این زلزله ها ادامه دارد یکی از خساراتی که در حوزه مدیریت کشور ایجاد شده همین زلزله است. در سال ۹۳ راهبرد مقابله و کاهش خسارات زلزله در مجمع تشخیص مصلحت مصوب شده اما به آن توجه نمی شود.
وی افزود: در لایه دوم، تقاطع آب و خاک را داریم. ما فکر کردیم آب برای آبیاری است. این آب تعادل زمین را نگه می داشت و در این دوره فرونشست اتفاق افتاد. فرونشست حاصل بی توجهی ما است. زاینده رود شبیه یک درخت عمل میکرد. این رودخانه ریشه در سرچشمههای آب داشته و ساقه آن زاینده رود بوده و در شهر که وارد می شده شاخههای نهرها را تشکیل می داد. وارد باغها میشد و دوباره وارد زمین می شد. سال ۱۳۴۰ که لوله کشی شد شبکه جمع و نفوذ آب در اصفهان کم شد و امروزه بیشترین فرونشت را در اصفهان داریم. اصفهان ۱۸۵ میلیمتر فرونشست داشته است. ایران در سال ۳۰ سال نشست می کند و چنین نشستی در تاریخ نداشتهایم. یکی از چالشهای بزرگ ایران فرونشستها هستند. در سه هفته گذشته هشت ساختمان در تهران با فرونشست از بین رفته است.
خسارت دو میلیارد دلاری سیل در ایران
مکنون گفت: در لایه سوم جنگلها و رودخانه ها را داریم. در قسمت جنگلها نابودی جنگلها را داریم. تصویب کردیم که ده سال به جنگلها نفسکش بدهیم اما اجرا نشد. در قسمت رودخانه ها هم سیل زیادی داشته ایم. در ده سال گذشته هر سیل ۵۰ میلیارد تومان خسارت زده است و جمع آن دو میلیارد دلار خسارت داشته است. اگر یک درصد این هزینه را برای مدیریت رودخانه می گذاشتیم خسارت کمتر می شد. ایران وقتی سیل و زلزله می آید خسارات زیاد است چون به آن توجه نمی شود. اما در ژاپن با زلزله نهایت یک نفر ممکن است به خاطر پرتاب از پله آسیب ببیند.
وی افزود: لایه بالاتر، آب و هوای ایران است. یک گوشه ایران باران می آید و آن غرب و شمال غرب است. بقیه ایران خشک است. انتقال آب نیز درست نیست. نمیشود که آب را از همه جا، به همه جا منتقل کرد. به شدت همه مخالف انتقال آب هستند. ما به دنبال شکل دهی جدید به طبیعت هستیم.
عضو شورای حفاظت از محیط زیست ادامه داد: آب و هوای ایران عمدتا خشک و نیمه خشک است و فقط دریای خزر و سواحل آن معتدل است. یعنی سرزمینی داریم که سرنوشت آن خشک و نیمه خشک است و تبخیر آب نیز در آن زیاد است.
ایران آینده، خشکتر میشود
مکنون گفت: آخرین لایه، لایه اقلیم ایران است که ما اینجا تابع اقلیم بیرون ایران هستیم. سیل اسفند ۹۸، از ترکیه وارد ایران شد و چندصد میلیارد به ایران خسارت زد. بنابراین ما در لایه پنج اقلیم هم در منطقه ای قرار داریم که سرمنشا آن دست خود ما نیست. البته برخی از وقتها مسئولین می گفتند آب و هوای ایران را آمریکاییها خراب کرده و الان فهمیدهاند این اقدام ساده نیست.
وی افزود: ۲۴۰ میلیمتر باران ایران ۲۰۴ میلیمتر شده است یعنی بارندگی ۱۵ درصد کاهش و دمای هوا نیز ۱.۱ درجه افزایش داشته است و در آینده با یک ایران خشک تر و کم باران تر روبرو خواهیم بود.
مکنون درباره اقوام ساکن در ایران گفت: در ایران اقوام مختلفی زندگی می کنند. توزیع آنها نیز یکنواخت نیست اما سکونتگاه فارسها ۶۱ درصد و سکونتگاه ۱۶ درصد آذری و سکونتگاه کرد ۱۰ درصد و سکونتگاه بلوچ ۲ درصد است. هرکجا که در ایران مشکلی پیش بیاید این مساله قومیت هم مطرح است. در زاینده رود اگر درست مدیریت نشود شورش بزرگی در ایران خواهیم داشت و اصفهان و چهارمحال و خوزستان و کاشان و یزد را درگیر می کند.
وی افزود: ما الگوی کشور را ایرانی اسلامی معرفی می کنیم. اسلامیت منطقه بخش کشورهای اسلامی را در بر می گیرد و ایرانیت ما هم همجواری ما را با بخشی از فلات ایران در بر می گیرد. شرق ایران پاکستان و افغانستان و ترکمنستان هستند که از زمان قاجار از ایران جدا شدند.
خشکسالی و سقوط حکومتها
رئیس شاخه مهندسی عمران فرهنگستان گفت: گروهی از ایرانیان در آمریکا تاریخ را با پدیده خشکسالی مرور کردهاند. نتیجه این تحقیق نشان میدهد که سقوط برخی از حکومتها در ایران با پدیده خشکسالی همراه بوده است. ۳۰۰۰ سال قبل و ۱۰۰۰ سال قبل خشکسالی هایی داشته ایم. امروزه نیز در شرایط خشکسالی هستیم و امیدواریم طوری مدیریت شود که با اتفاقی که در صفویه منجر به سقوط شد، روبرو نباشیم.
وی افزود: از دیدگاه رابطه انسان و طبیعت گفته میشود که ما هرگونه زندگی کنیم، الگوی ما رد پایی در طبیعت میگذارد. در تعریف بین المللی گفته می شود که یک انسان برای زندگی چه مقدار زمین می خواهد. اگر یک انسان در آمریکا باشد و دو ماشین و منزل و زندگی داشته باشد رد پای او زیادتر است. اگر در آفریقا باشد چون خوراک خوبی ندارد و زندگی مناسبی ندارد این رد پا کمتر است. متوسطی که ایران در این الگو می تواند تحمل کند ۰.۸۰ هکتار جهانی است. الان داریم ۲.۸۶ هکتار جهانی شیره زمین را میکشیم. یعنی با این سبک زندگی به دو ایران دیگر نیاز داریم که بدون جمعیت باشد و این دیگر امکان پذیر نیست. ما خط قرمز رد پا در طبیعت را رد کردیم و به طور جدی نیازمند اصلاح الگوی زندگی هستیم.
مکنون گفت: تا کنون سیاستهای متعددی مانند اصلاح الگوی مصرف و سیاستهای کلی محیط زیستی را داشته ایم که تاثیر چندانی در این روند نداشته است. قرار بود حمل و نقل عمومی ۷۰ درصد و حمل و نقل خصوصی ۳۰ درصد شود اما الان سهم حمل و نقل خصوصی بیشتر است. برای انرژی سیاست گذاری شد و رهبری فرمودند باید ۵۰ درصد مصرف انرژی کاهش یابد اما ما ۶ برابر مصرف دنیا انرژی مصرف می کنیم.
نظم نوین جهانی و تاثیر آن بر ایران
رئیس شاخه مهندسی عمران فرهنگستان درباره شیوه اداره لایه سوم گفت: سخن این است که آیا باید با نگاه به درون این لایه را اداره کرد یا نگاه به دنیا هم مهم است. موضوع اوکراین نشان داد که دنیا نیز مهم است. باید دید این دعوا دامن ایران را هم می گیرد یا خیر. هنوز معلوم نیست که آیا این جنگ، آغاز نظم نوین جهانی است و روسها برای اینکه عقب نمانند وارد این بازی شده اند و یا اینکه تعصب روسی است.
وی افزود: درباره تحولات دنیا آقای ظریف کتابی را درباره نظم نوین جهانی نوشته اند که برخی از نظرات ایشان الان قابل مشاهده است. آقای فوکویاما گمان می کرد که جهان تک قطبی است. بعد از فروپاشی شوروی گفت دنیا یک آقا دارد و آن اروپا است. این الگو منتفی است. دوم این است که دنیا از تک قطبی خارج شده و چین رقیب بقیه است. آقای ظریف می گوید چین ابرقدرت می شود. قدرتهای سطح دوم هند و فرانسه و غیره هستند. معلوم نیست که اروپا بعد از جنگ ضعیف می شود یا قوی اما قدرتهای جدید در حال شکل گیری هستند. اما در بین قدرتهای نوظهور، سه کشور مسلمان ترکیه، اندونزی و مالزی روبرو هستیم. اندونزی در سال ۲۰۳۰ هشتمین قدرت خواهد بود. برزیل کشوری است که در حال صعود است. ما کجای این پازل هستیم؟ خودمان می توانیم همه دنیا را مدیریت کنیم؟ این ترکیب در سرنوشت ما تاثیر دارد.
تجزیه خاورمیانه شکست خورد
مکنون گفت: ما با هفت کشور ۵۴۴۰ کیلومتر خشکی داریم. ۳۱۸۰ هم با دو دریا مرز داریم. بزرگترین کشور همسایه ما عراق است و اولین جنگ ما با بزرگترین کشوری بود که قرار بود برادر ما باشد. کوچکترین مرز ما با ارمنستان است که نزدیک بود وارد روند جنگ قفقاز شویم. ما را آرام نمی گذارند.
وی افزود: ما ۱۵ کشور همسایه با ۶۰۰ میلیون جمعیت داریم اما ما با عراق و عربستان و برخی وارد جنگ شدیم. سه رئیس جمهور آمریکا به هشت کشور اسلامی حمله کردند اما دنیا تظاهرات زیادی نداشت اما الان در دنیا تظاهرات زیادی است. نشان می دهد که غرب یک راهبرد دارد. در ۲۰۰ سال اخیر کشورهایی از ایران جدا شدند و خواب دیده بودند ایران را مجددا تجزیه کنند. قرار بود کردهای ایران و سوریه و ترکیه یک کشور و قسمت عربی ایران از ایران جدا شود و قمست بلوچستان نیز کشور جدا شود. شروع این حرکت با حمله عراق به ایران بود. با این همه شهید مانع این نقشه شدیم. در عراق هم تجزیه متوقف شد و با توقف تجزیه سوریه این نقشه فعلا متوقف شده است. الان افغانستان و یمن هم در این نقشه قرار دارند.
این پژوهشگر گفت: نگاه به اسناد بالادستی وضعیت ما را بهتر به تصویر می کشد. تا ۱۳۸۲ تصویری از آینده نداشتیم و عمدتا تصاویر موردی بود و برنامه پنج ساله اول به خاطر جنگ مسکوت ماند. اقتصاد مقاومتی و آمایش سرزمینی و گام دوم انقلاب همه توسط بلندترین مسئولان کشور مطرح شده است. از نظر نظام، دیدگاه ما تا ۴۴ سال آینده پیش بینی شده است. این پیش بینی با کدام روش دیده شده است؟ در فرهنگستان باید توسط دانشمندان این سندها بررسی شود. اگر آب در این اسناد کمرنگ است باید تذکر داده شود.
نقش گاز در تحولات دنیا
دنیا مستقیم گاها بر سرنوشت ما تاثیر دارد. در قرن بیستم نفت انرژی اصلی بود و در قرن ۲۱ گاز این جایگاه را گرفته است. گفته می شود که جنگ اوکراین جنگ گاز است. بزرگترین منابع گاز برای آمریکا، روسیه، ایران و قطر است. گفته می شود سفر ایران به قطر و توافق برای انتقال گاز قطر از ایران حساسیت روسها را خواهد داشت. اگر منابع گاز چالوس وارد مدار شود ایران قدرت اول گازی و روسیه قدرت دوم خواهد بود.
وی افزود: اما از نظر آب ۴۰ درصد دنیا در بحران آب خواهد بود و ما الان در این بحران به سر می بریم. در حوزه معادن جنگ بزرگی در دنیا در این زمینه شکل می گیرد. غذا و تبادلات مالی مساله های دیگری است که مطرح است. تراکنشهای مالی موضوع مهمی است. ما اینترنت و آی تی را برای اخذ مالیات قبول کرده ایم اما برای صیانت از اینترنت هنوز دو دل هستیم. باید بست یا باز گذاشت؟ در دنیای آینده قدرت دولتها کم می شود و تجارت در دست گوگل و ماکروسافت و این نمونه شرکتها خواهد بود.
مکنون گفت: ایران پذیرفته است که کریدور شرقی غربی و شمالی و جنوبی باشد. پس روابط ما با همسایگان خیلی مهم است. تمام شهرهای مرزی ما قرار است با کشورهای همسایه همکاری کنند. دانشگاه مشهد باید پایگاه آموزش دانشجویان افغان و سیستان باید قطب آموزش دانشجویان پاکستان شود. می توان اتحادیه آسیا را شکل داد اما فعلا الگوی ما همکاری با همسایه ها است.
وی تصریح کرد: ما در پنج لایه زمین وضع خوبی نداریم اما بدبخت هم نیستیم. نفت داشته ایم و در قرن جدید هم می توانیم با گاز نقش داشته باشیم. چه حکمرانی باید بر ما حاکم باشد که با همسایه ها دعوا نکند و قدرت اقتصادی فعلی را تبدیل به یک قدرت بزرگ کند؟
به سوی آینده و جهان دیگرگون
دکتر محسن بهرامی عضو حقیقی شورای آیندهنگری فرهنگستان علوم در همایش روز جهانی آینده بیان کرد: نوع انرژی و فناوری در اختیار و مورد استفاده یک جامعه نقش اصلی را در تعیین سطح پیشرفت و قدرت اقتصادی و توانمندی آن در جامعه جهانی دارد. در اینجا به تحول فناوری و انرژی در جامعه بشری اشاره میشود. این نکته پررنگ می شود که سیر پرشتاب شکل گیری فناوری های نو جامعه ای را شکل می دهد که نقش انسان در آن به کلی با آنچه تابحال بوده است متفاوت خواهد بود. در اثر این تحولات آینده ای شکل می گیرد بسیار دیگرگون. شکافی بزرگ آن جوامعی که این فناوری¬ها را در اختیار دارند و آنهایی را که ندارند از هم جدا می کند. چگونه باید به سوی این جهان دیگرگون حرکت کرد و در آینده شکاف را پشت سر داشت؟
شوک های آینده هراسانه: منشاها پیامدها و راه حل ها
دکتر فرشاد مومنی نیز در این همایش گفت: طی سه دهه گذشته حساسیت نسبت به تغییرات سریع و ناگهانی در مرکز توجه متفکران بزرگ توسعه قرار داشته و اساس ماجرا از این موضع موردتوجه قرار گرفته که جهان بهصورت فزاینده و در ابعاد بیسابقهای در معرض تغییرات ناگهانی قرار دارد و این تغییرات ناگهانی دربردارندهی فرصتها و تهدیدهای بیشماری است و مواجهه خردورزانه با آنها نیازمند سطوحی از قابلیت و قدرت انعطاف برای مواجهه با آنها به گونه ای است که بتوان از فرصتهای ناشی از این شوکها حداکثر بهرهوری را داشت و تهدیدهای آنها را به حداقل رساند. این دریچه، دریچه ای شد که در واقع یک نگاه یکپارچه و فراگیر به مسئلهی توسعه به گونه ای که هم ناظر بر نیازها و مسائل کشورهای صنعتی باشد و هم کشورهای در حال توسعه در این زمینه، کشورهای پیشرفته صنعتی کانونهای اصلی تمرکز خود را روی شوکهای ناشی از سرعت بیسابقه تحولات و دستاوردهای علم و فناوری قرار دادند و در کنار آن به تغییرات ناگهانی مربوط به آب و هوا و محیطزیست و همچنین بازارهای مالی جهانی شده تمرکز کردند و از دل آن این فرمولبندی را حاصل کردند که بالاترین سطح قدرت انعطاف برای مواجهه با این پدیدههای سرشار از نااطمینانی، تابع دانش ضمنی و ظرفیتهای سازمانی است که با بهترین کیفیت از طریق طراحی¬های معطوف به ارتقا بنیه تولیدی قابلحصول خواهد بود.
وی بیان کرد: برای کشورهای در حال توسعه طبیعتا شوکهای مربوط به علم و فناوری و تغییرات آب و هوا و بازارهای مالی جهانی شده آسیبپذیریهایی به مراتب فراتر از آنچه که به کشورهای صنعتی باز می گردد وجود دارد؛ ضمن اینکه در این کشورها نااطمینانی های ناشی از ساختار اقتصادی متکی به صنعت استخراجی تکمحصولی و نوسانات و شوکهایی که در بازارهای جهانی به قیمت این محصولات وارد میشود، را هم اضافه می کند و برای تجربه خاص ایران شوک به قیمت کلیدی به مثابه یک نااطمنیانی درونزای بازتابدهنده ضعف بنیه سیاستگذاری کشور هم به این شوکها اضافه می شود و مهمترین ویژگی شوکهای درونزا در ایران طی سه دهه گذشته خصلت خودزنانه آن بوده یعنی شوکهای وارده به قیمت های کلیدی، آسیبهای پرشماری را در عرصه های انسانی، اجتماعی، محیطزیستی به کشورمان وارد کرده اما اساسی ترین ضربه به بنیه تولیدی ما وارد شده و از دل آن ذخایر دانش ضمنی و ظرفیتهای سازمانی ما را تهدید به تضعیف فزاینده می کند.
وی اظهار کرد: در این سخنرانی تلاش من بر این خواهد بود که در واقع بر محور ارزیابی ضعفها و نارساییهایی که در عرصه بنیه تولیدی ما حاصل شده و این هم جزء شوکدرمانی به مثابه یک شوک آیندههراسانه با بالاترین قدرت توضیح دهندگی است و نمی توان منفعتی برای آن شناسایی کرد، مورد بحث قرار می گیرد و تلاش خواهد شد که از دل این ارزیابی آسیبشناختی سازوکارهای برونرفت از بحرانهای ناشی از شوکهای آیندههراسانه مطرح شود.
عامل شکل ناپذیری آینده مطلوب علم و فنّاوری در ایران
در ادامه دکتر غلامعلی منتظر درباره عامل شکل ناپذیری آیندة مطلوب علم و فنّاوری در ایران، گفت: هرچند آینده تحت تأثیر چهار عامل «روندها»، «رویدادها»، «آرمانها » و «کنشها» ساخته میشود ولی به نظر میرسد روندها سختترین، مؤثرترین و البته لَختترین عامل در شکلگیری آینده است. توان تغییر در فرایند «روند» تقریباً غیرممکن است و وابستگی آن به پارامترهای کنترل ناپذیر، سببساز جریانی کَند و حتی مقاوم در برابر تغییر شکل آینده میشود.
در حوزۀ علم و فنّاوری نیز این موضوع صادق است و در فرایند آینده نگاری دانشگاهها، روندهای مألوف آموزش عالی بهویژه در عرصۀ دروندادها به شدت بر آیندههای ممکن و آیندههای مطلوب علم و فنّاوری سیطره انداخته تا آنجا که در عمل این روند چون علتی تامّه، فرایند توسعۀ آموزش عالی را به تبعیت از خود و معلول بیاختیار رفتار خود محکوم میکند.
جریان تزریق منابع مالی طی پنجاه سال اخیر و عدم تحقق سهم حتی یک درصدی از بودجه ناخالص داخلی، گواه بارزی بر این فرایند است. در ایران، دانشگاه ها مهمترین بازیگران عرصۀ علم و فنّاوری هستند و آیندۀ آنها به شدت تحت تأثیر روندهای تاریخی عواملی چون بودجه، منابع انسانی و دانشجو قراردارد. به همین دلیل شناخت روند تغییرات این عوامل، فضای شکلگیری سناریوهای آیندۀ علم و فناوری و مختصات آن را مشخص میسازد.
در این مقاله تلاش میشود با بررسی روند تغییرات مهم ترین دروندادهای نظام دانشگاهی در بازۀ زمانی پنجاه ساله (از ابتدای تأسیس وزارت علوم و آموزش عالی) مورد بررسی قرارگیرد.
یافته های این تحقیق نشان میدهد در طی این نیم قرن وضعیت دروندادهای اصلی دانشگاههای ایران تقریبا در همۀ دوران یکسان بوده است و این روند امکان تغییر در آیندۀ علم و فنّاوری را منوط به رخداد تغییری جدّی و بروز تحوّلی اساسی در فرایندهای سیاستی و مدیریتی در سطح عالی می داند. این موضوع به ویژه در آستانۀ سدۀ جدید بسیار مهم است و نشان از لزوم تغییر بینش و چرخش اندیشه برای ایجاد تحوّل عمیق در سیاستگذاری علم و فنّاوری دارد.
آینده پژوهی: جایگاه علم فناوری و نوآوری ایران در منطقه و جهان
دکتر احمد شعبانی در این همایش گفت: آیندهپژوهی مطالعه سیستماتیک آیندههای ممکن، محتمل و ترجیحی است که با دوراندیشی، وضعیت فعلی در جهت و مسیر آینده ای مطلوب قرار میگیرد. به عبارتی پیشنیاز آیندهپژوهی، شناخت وضعیت موجود، توصیف وضعیت مطلوب، آگاهی از ظرفیتها و نیازها، و تببین راهکارها، راهبردها، سیاستها و برنامههای اجرایی عملیاتی رسیدن از وضعیت موجود به آیندهای مطلوب میباشد. پیشرفت هیچ حوزهای بدون برنامه ریزی و آیندهنگاری ممکن نبوده و پیشرفت در دنیای امروز و آتی که مبتنی بر علم، دانش و فناوری است از این امر مستثنی نیست. در این مقاله جایگاه فعلی علم، فناوری و نوآوری ایران بر اساس دادههای ارائه شده در گزارشهای پایگاه استنادی علوم جهان اسلام، پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران (ایرانداک) و گزارش علمی یونسکو به سوی 2030 از ایران، با شاخصهای علم، فناوری و نوآوری در اسناد بالادستی از قبیل سند نقشه جامع علمی در چشمانداز 1400 کشور، مورد بررسی و میزان پیشرفت و جایگاه ایران در منطقه و جهان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. در پایان برخی چالشهای دانش و فناوریبنیان فعلی و آتی جامعه که صرفا با ابزار قدرتمند علم، فناوری و نوآوری مرتفع میشوند ارایه شده تا تمهیدات لازم برای آنها، توسط متولیان امر برای آیندهای بهتر اندیشیده شود
همبستگی و سرمایه اجتماعی در انتظام اجتماعی ایران
دکتر میرطاهر موسوی در این همایش درباره سرمایه گذاری در بازار سرمایه اجتماعی، بیان کرد: سرمایه اجتماعی شبکه ای ازروابط و پیوندهای مبتنی بر اعتماد اجتماعی بین افراد، گروه ها و سازمان و نهادهای جامعه است که همبستگی، انسجام اجتماعی و همچنین حمایت اجتماعی را فراهم می نماید.
سرمایه گذاری در بازار سرمایه اجتماعی موجب گسترش اعتمادجمعی، توسعه سیاسی و اجتماعی، کاهش واگرایی و گسیختگی ها، بسط نظم و انتظام اجتماعی و همبستگی اجتماعی می شود.
در جوامع درحال گذارکه درارتباط بادنیای معاصر هستندسرمایه اجتماعی درون گروهی (قدیم) دچارفرسایش شده و سرمایه اجتماعی بین گروهی و فراگروهی (جدید) به شکل مناسب شکل نگرفته و درنتیجه با نوعی نابسامانی اجتماعی که معرف گسل ها و پیدایش گسست ها روبه روهستم که منبع اصلی زایش و شکل گیری نابرابری و آسیب های اجتماعی است.
بررسی وضعیت سرمایه اجتماعی ایران درقالب چند پیمایش ملی در دهه های هشتاد و نود شمسی نشان می دهد نخست این که میزان سرمایه اجتماعی درایران کمترازمتوسط بوده و ازسوی دیگر اندازه آن بصورت نگران کننده ای روبه کاهش و فرسایش است. نگرانی پیش گفته میتواند در وضعیت توسعه و آینده کشور نگرانی های جدی تر را به بارآورد. گسیختگی اجتماعی و کاهش همبستگی و انتظام اجتماعی حیات اجتماعی ایران راتهدیدمی نماید.
رشدفقر، بیکاری گسترده و مشکلات جوانان ، بی ثباتی اجتماعی و اقتصادی، کاهش ظرفیت تولید ثروت وتامین رفاه برای اکثریت جامعه، افزایش آسیب های اجتماعی و شکل گیری آسیب های نوپدید، فزونی بی رویه بدمسکنی و حاشیه نشینی ( حدود22 میلیون نفر) بخش های بزرگی از مردم را به حاشیه نظام اقتصادی و اجتماعی و سیاسی رانده است.
دسترسی مناسب و عادلانه به خدمات آموزشی و سلامت درمناطق مختلف بادشواری های جدی روبرو است و ارزش های اجتماعی قطبی شده اند. درزمینه اصلی ترین موضوعات ، وفاق و اشتراک نظروجودنداشته و سیاست های رسمی در فاصله بعیدی ازمطالبات واقعی مردم قرارگرفته است. رضایت اززندگی کاهش و احساس بیگانگی با شیوه اداره جامعه روبه فزونی نهاده است. بخش بزرگی از مردم درامید به آینده متزلزل هستند و گمان دارنداز منابع اجتماعی و اقتصادی برای زندگی شرافتمندانه دورنگه داشته شده اند.
سه نهاد بنیادین و پایه ای جامعه (خانواده، دین و سیاست) درچنبره روندهای گسیخته ساز دچارچالش های جدی شده است. این وضعیت درحالی است که مشکلات جامعه ایران درسالیان متمادی، به روی هم انباشت شده و به سیاست ها و اقدامات معمول مقاوم شدهو اکنون به صورت متراکم سربرآورده اند.
رسانه ها و شبکه های اجتماعی ازچنین نابسامانی ها مرتب خبررسانی کرده و امری انتزاعی تیست که فهم آن نیازمند دانش نظری خاصی باشد و عمومیت یافته است.
پر واضح است که دیگرنمیتوان بااقدامات سطحی و گذرا و مقطعی، مشکلات را به عقب راند و فرصت گرفت. باید سیاستی دیکر در سیاست های کلان و عمومی و سیاست اجتماعی را برای وضع حال و آینده ایران در پیش گرفت.
مفهوم و دستگاه سرمایه اجتماعی در وضعیت حاضر و آینده جامعه ایران بعنوان گرانیگاه توسعه و انتظام اجتماعی بایستی مورد توجه واقعی قرارگرفته و جلوگیری ازفرسایش و زوال آن در کلیه سطوح برنامه ریزی درنظام حکمرانی و عرصه عمومی دراولویت قرار گیرد.
در این شرایط بهره گیری ازتجارب علمی و عینی جوامع در انتخاب و کاربست سرمایه اجتماعی به منظور ترمیم همبستگی و اعتماد و انتظام اجتماعی از جمله اقدامات لازم و ضروری است.
کلیدی ترین ابزار تصمیم سازی در زمان حال، دورنگری و رصد آینده است
مه کامه طاعتی در این همایش بیان کرد: امروزه علم و هنر آینده پژوهی سرفصل بسیاری از مباحث علم و فناوری، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است؛ چرا که آینده نگری جان و جوهرۀ تصمیم سازی منسجم، ابزار کلیدی دستیابی به توسعۀ پایدار و نیز مبنایی مستحکم برای ایجاد توان رقابت پذیری و پاسخ به چالش های غلبه بر عقبماندگی به ویژه در کشورهای در حال توسعه است.
بهویژه در عرصۀ بین المللی، نقش کلیدی مطالعات آینده به عنوان مهم ترین سلاح نقشآفرینی در جهان پیچیده و متغیر امروزی بر کسی پوشیده نیست. برای این منظور لازم است که ضمن شناخت کافی نسبت به تغییر و تحولات جهان پیرامونی، توانایی پیش بینی آنها را نیز داشته باشیم، چراکه دورنگری و خلق تصاویر بدیل از آینده در فرآیند سیاست گذاری، برنامه ریزی و اتخاذ تصمیمات راهبردی در کشور از اهمیت زیادی برخوردار است؛ گو اینکه همۀ کشورهای توسعه یافته از ساختاری مشخص برای سیاست گذاری و تصمیم سازی برخوردارند و نقش پررنگ مطالعات آینده که بر پایش دائمی و رصد تحولات آینده متکی است، در این ساختار خودنمایی می کند.
دیده بانی و دورنگری این امکان را می دهد که به صورت هدفمند و با به کارگیری انواع تمهیدات، در مسیر کارآمدی بیشتر در آینده، گامهای تحول زایی برداشته و اسیر حوادث آینده نشویم، درحالی که انفعال در برابر آینده سبب می شود که در مدار تفکرات و برنامه ریزی های آینده نگر رقبا قرار گرفته و به آنها فرصت دهیم که تحولات آینده را به نفع خود مدیریت کنند.
صرف نظر از این که دیگران چه راهبردهایی اتخاذ می کنند و چه تمهیداتی می اندیشند، برای ما، تسلط بر آینده، به لحاظ موقعیت جغرافیایی و سیاسی خاص، پیشتازی در تاریخ و تمدن، انگیزه ایجاد تحول تمدنی، و به ویژه مواجهه با تهدیدهایی که مدام از سوی ارباب قدرت اعمال می شود، نه تنها ضروری، بلکه امری حیاتی است.
برای مشارکت فعال در ساختن آیندۀ مطلوب، باید از محیط پیرامون و روندهای تأثیرگذار و تحولات آینده آگاهی یافت، آن را به اشتراک گذاشت و براساس آن به اتخاذ مناسب ترین تصمیمات همّت گماشت. در این راستا، برپایی «رصدخانه ملیّ آینده» گام مهمی برای درک بهتر فرصت ها و تهدیدات، و آگاهی از تحولات آینده است چراکه با رصد روندهای تغییر و مسائل نوظهور و تحلیل نقش آنها در روند تحولات آینده از هماکنون می توان نسبت به مهار یا بهکارگیری مناسب از آنها برنامهریزی لازم را انجام داد.
در واقع، دیده بانی و رصد تحولات آینده، دروازۀ ورود به عرصۀ رهبری و مدیریت تحولات و تغییرات شتابان آینده به شمار می رود و وجود نهادی که در بالاترین سطوح تصمیم گیری به طور مداوم، آینده را مورد کاوش قرار دهد، بیش از پیش ضروری می¬نماید. بدین منظور، با ایجاد «رصدخانه آینده» می توان اقدامات زیر را به صورت دائمی، برخط، دقیق و مستند به انجام رساند:
• شناسایی و رصد پیشران ها، رویدادها و روندهای تأثیرگذار بر شکل گیری آینده
• تحلیل و ارزیابی نتایج و پیامدهای رویدادها، روندها و مسائل نوظهور آینده
• تحلیل بازارهای علم، فناوری و نوآوری، و تحولات پیچیده اجتماعی، اقتصادی و نیز تحرکات سیاسی
• تحلیل و ارزیابی فرآیندهای سیاست گذاری منسجم در جهان و چگونگی مشروعیت بخشیدن به آنها
• ارائه گزارش های راهبردی بلادرنگ (در لحظه)، و چابک سازی رویارویی با تحولات
• پابرجاسازی راهبردپردازی و قدم گذاشتن در گفتمان آینده سازی
رویداد سالانۀ «روز جهانی آینده» فرصتی مغتنم است که در آن پیرامون ایجاد «رصدخانه ملیّ آینده» و چگونگی استقرار آن بیندیشیم و گفتگو کنیم. آینده متعلق به همۀ ماست؛ از سهم خود در آن غافل نشویم.
مرا هیچ چیز از نام و نان به تحمل این تعب طویل جز مظلومیت شرق در مقابل ظالمین و ستمکاران غربی وانداشت چه برای نان همهی طرق به روی من باز بود و با ابدیت زمان، نام را نیز چون جاودانی نمیدیدم پایبند آن نیز نبودم و میدیدم که مشرق باید به هر نحو شده است با اسلحهی تمدن جدید مسلح گردد، نه اینکه تمدن را خوب میشمردم، چه تمدنی که دنیا را هزاران سال اداره کرد مادی نبود.
و این کار فحص و تتبع کتب بیش از بیست و اند سال بکشید، پیوسته و بی هیچ فصل و قطعی، حتی نوروز و عیدین و عاشورا، بیرون از بیماری صعب چند روزه و دو روز هنگام رحلت مادرم رحمتالله علیها که این شغل تعطیل شد و دقایقی چند برای ضروریات حیات در روز، میتوانم گفت که بسیار شبها نیز در خواب و میان نوم و یغظه در این کار بودم، چه بارها در شب از بستر برمیخواستم و پلیته برمیکردم و چیزی مینوشتم.